top of page

در عصر اینترنت واقعیت را جعل نکنید.



خانم مسیح علی‌نژاد!
‏در عصر اینترنت، واقعیات را جعل نکنید. مردم آگاهند و می‌فهمند.

یادداشتی از داریوش توسی، فعال توییتر:
درباره سخنان اخیر خانم علینژاد گذاشتم دو روز بگذرد تا آبها از آسیاب بیافتد، سپس از چند زاویه بدان بنگرم ‏هدف این یادداشت نه دشمنی ست، نه تخریب. نقد منطقی ست و گسترش آگاهی، ‏پس اگر آنچنان ذوب در ولایت ایشانید که تابِ خواندن انتقاد را ندارید، توییت‌ها را نخوانید. راحت ترید.

‏۱- جعل
‏خانم علینژاد در این سخنان، خامنه‌ای را با ترامپ می سنجند و پس از طرح ادعای مطلقن‌ دروغ ِ حمایت جمهوری‌اسلامی از ⁧ترامپ⁩ در انتخابات‌آمریکا، نتیجه‌ می گیرند دیکتاتورها با هم متحدند پس آزادیخواهان (یعنی ایشان و دمکراتها) هم باید باهم متحد شوند.
‏ایشان در پی، غولهای‌رسانه‌ای را فرامیخوانند به حذف دشمنان! از پلتفورم ها.
‏خانم علینژاد، آگاهانه، تلاش سخیف ج.ا برای تخریب ترامپ توسط ⁧ بات⁩ ها (ابزاری تکنولوژیک ساخته‌ی دست هکرها) با هدف حمایت از بایدن را، حمایت ترول⁩ های ج.ا از ترامپ جا میزنند.
‏ورای آنکه بات (پدیده‌ای دیجیتال) با ترول (انسانی مزدور) از اساس متفاوت ست و هرگز هیچ ترولی وابسته به ج.ا از ترامپ حمایت نکرده، آنچه مهم ست آن ست که سرشت و جهت‌گیری پروژه‌ی ج.ا برای اثرگذاری بر انتخابات آمریکا نیز هرگز در راستای حمایت از ترامپ نبوده است.
‏هکرهای ج.ا با ارائه‌ی چهره‌ای فاشیستی و خشونت‌طلب از حامیان ترامپ، کوشیدند ترامپ را در چشم مردم آمریکا (که ایمیلهای تهدیدآمیز برایشان ارسال میشد) تخریب کنند.
‏نام این عمل غیراخلاقی، هرگز حمایت نیست. تخریب ست: تخریب ترامپ، حمایت از بایدن. بات هم (که به ایمیل افراد پیام اتوماتیک میفرستد) با ترول (یک کاربر انسانی که در اینترنت کامنت میگذارد) فرق بنیادی دارد.

‏۲- ساده‌انگاری
‏در ادبیات کلاسیک غرب داستانی هست درباره مردی به نام داموکلس. او مردی شیفته‌ی قدرت و ثروت بود و به دیونیسوس، شاه سیسیل، رشک میورزید. دیونیزوس از او خواست یک روز جای او باشد. داموکلس، شادمانه پذیرفت.
‏روی اورنگ شاهی که نشست و داشت لذت می‌برد، ناگاه نگاهش به بالای سرش افتاد؛ شمشیری تیز با موی دم اسب از سقف آویزان بود. داموکلس ترسید واز شاه خواست از آنجا برود چراکه روی دیگر آن امتیاز را دیده بود. شمشیر داموکلس از همانجا به فلسفه‌سیاسی راه یافته‌است.
‏برای داوریِ درستی یا نادرستیِ یک تصمیم، باید زیانهای آنرا هم درکنار سودهایش، در نظر داشت. ما ایرانیان برای آموختن این پند، البته که نیاز به داستان نداریم. روشنفکران چپ، سال ۵۷، اسلامگرایان را در کشتار وابستگان پادشاهی تشویق میکردند.
‏سیاوش‌کسرایی، شاعر نامدار چپ، خطاب به خمینی میگفت:
‏«ای امام
‏تیغ برکشیده را نکن به خیره در نیام،
‏حالیا که تیغ دشنه‌ی تو می‌بُرد،
بزن!»
کیانوری، رهبر حزب‌توده شعر می سرود که «توده‌ای هستم و همراه امام ...»
‏براهنی، شاعر چپ، با ستایش از خمینی، اسلام را چیزی ورای مسیحیت و یهودیت و آیین‌زرتشت مینامید و مدعی بود اسلام برای اداره حکومت و جامعه ساخته‌شده‌است.

همه میدانیم سرنوشت ستایندگان چپ و کمونیست خمینی که برای گسترش قدرت او کوشیدند به کجا کشید.
همه یا به زندان افتادند یا از کشور گریختند یا اعدام شدند…

‏نتیجه؟
‏قدرت، فساد می آورد و آن فساد، سرانجام دامنِ خدمتگزاران‌ قدرت را هم خواهد گرفت.
‏چنانکه دیدیم، رفسنجانی با خاطرات‌ جعلی، خامنه‌ای را رهبر کرد وخامنه‌ای سرانجام سر خود او را زیر آب کرد.
‏همین نقد، به دادنِ قدرتِ افسارگسیخته به مدیران چپگرای غولهای سوشال‌مدیا وارد است. اگر امروز به آنها حق دهیم که ترامپ را اخراج کنند، فردا شاید نوبت خود ما باشد. پیوست کردنِ نام خامنه‌ایِ منفور به این لیست، چیزی از غلط بودن این تصمیم نمی کاهد.

نکتهٔ کلیدی اما اینجاست:
‏اساساً سلطهٔ خامنه‌ای بر ملت توسط اکانت توییتری او اعمال نمیشود که حالا اخراجش، تغییری در بالانس قدرت ایجاد کند. حامیان خامنه‌ای دستورات خود را از کانالهای داخلی-امنیتی می گیرند و مردم هم که اصلاً سراغ آن اکانت نمی روند و بود و نبودش برایشان علی‌السویه است و نقشی در فلاکتشان ندارد. پس حاصل کلی این پیشنهاد چیست؟
بُردی خُرد و باختی کلان
‏-اکانت بی‌ارزش خامنه‌ای حذف میشود.
‏-حذف اکانت ارزشمند ترامپ توسط دورسی و زاکربرگ (هر دو چپ) موجه می شود.
-حذف کردن، باب میشود و لاجرم دستِ غولهای‌رسانه برای حذف های بعدی باز می شود.
‏آیا این آن چیزیست که آزاداندیشان در پی آنند؟

‏۳-نفرت
«‏در بخشی از سخنان، از قول سناتور دمکرات نقل میشود: «اگر توییتر نبود، ترامپ رییس جمهور نمی شد.»
‏احتمالاً درست است ولی عیب آن چیست؟
‏آیا اینکه سیاستمداری مستقل، بواسطه سوشال‌مدیا بتواند با توده‌های مردم ارتباط بگیرد و انحصارِ شوم رسانه‌های فاسد چپ را دور بزند، ایرادی دارد؟
‏البته خانم علینژاد بخاطر نفرتی که از ترامپ دارند این را نمی‌پسندند ولی گمان نمیکنم مردم ایران، آنها که جگرشان خنک شد روزی که دیدند پلیس آمریکا، به فرمان ترامپ، دست روی سینه‌ی ظریف "علاج کار" گذاشت و به او هشدارداد اجازه ندارد در نیویورک بچرخد و خرید کند، با ایشان موافق باشند.
‏ترامپ و تصمیماتش، بی‌تردید دل بیشینه‌ی مردم سرکوب‌ شده و دل خون ایران را شاد کرد چرا که برای نخستین بار، سرکوبگران شان را سرکوب کرد.

‏۴- ریاکاری
‏بدیهی ست بسیاری از ایرانیان که از خامنه‌ای نفرت دارند از اخراج فرضی او از توییتر دلخوش خواهندشد و ابعاد دیگر و پیامدهای زیانبار آنرا که بالاتر برشمردم نخواهند دید و از آن حمایت خواهند کرد.
‏در توییتر دیدم که حتی کارمندان‌ مجازی ایشان دارند «کارتِ نفرت از خامنه‌ای» را بازی میکنند تا منتقدان را خفه کرده، بگویند هرکس با این طرح مخالف ست، دوستِ خامنه‌ای (سایبری) ست.
اما یک نکته‌ی بسیار مهم اینجا ناگفته مانده: ‏اگر راست میگویید و خامنه‌ای اینقدر نزد شما منفور است، پس چگونه دعوتهای مکرر خانم علینژاد برای شرکت در انتخابات های گذشته (از جمله دور دوم روحانی) که 100% در راستای منویات خامنه‌ای بوده را بعنوان خامنه‌ای‌دوست بودنِ ایشان نمی شمارید؟ منطق شما چگونه است؟

‏حذفِ اکانت بی‌ارزشِ توییتر خامنه‌ای برایتان مهم ست و معیار تشخیص خیر و شر، ولی تقویت جایگاه او و سخنگویانش (مانند ظریف) در نهادهای جهانی، با تقویت انتخابات و افزایش شمار رای‌دهندگان، مهم نیست و معیار هیچ چیز نیست؟
‏یادتان رفته سخنان خامنه‌ای را در تشویق به نفسِ شرکت درانتخابات صرفنظر از هرکه به او رای بدهید؟
‏اگر خامنه‌ای اینقدر نزد شما منفورست و راست میگویید، پس چگونه حمایت خانم علینژاد از بایدن (با وعده ی انتخاباتیِ امتیازدهی به ج.ا و احیای برجام) و تبلیغش علیه ترامپ (که کشتنِ مرد دوم نظام و تحریم‌های فلج‌کننده را در کارنامه داشت) را بعنوان نشان خامنه‌ای‌دوست بودن او نمی شمارید؟
‏چگونه است؟ منطق شما چگونه کارمی کند؟
‏حذف اکانتی بی‌ارزش، نشان ِ خامنه‌ای‌ستیزی ست و معیار تشخیص خیر و شر، ولی اعطای حق فروش‌نفت و رفع تحریمهای کمرشکن ترامپ علیه حکومت او (که به مرز فروپاشی اقتصادی رسیده بود و دیگر توان پرداخت حقوق به قاتلانش را نداشت) نشانِ خامنه‌ای‌دوستی نیست؟

‏۵-فراخوان آزادگی
‏در این نوشتار، که کوشیده شده منصفانه باشد، هرگز تلاشی برای تخریب یا وارونه‌نمایی واقعیت نشده. مخاطب آن نیز حقوق‌بگیران ایشان نیستند.
همانطورکه ولاییون وحقوق‌بگیران خامنه‌ای، خیانتهای او را عیب نمی دانند، ولاییون خانم‌علینژاد هم این دروغها و انحرافات را نمیبینند.
‏روی سخن من در اینجا، تنها مردم ساده و غیرسیاسی اند که به جایی وصل نیستند. کسانی مانند خودم که گرفتار این حکومت جهنمی‌اند و با همه‌ی وجود از آن متنفرند.‏این مردم، ناچار به هر روزنه‌ی امیدی دل می‌بندند.
‏مشکل اینجاست که گاهی، طنابی که برای نجات شما میاندازند، طناب نیست!
‏به هوش باشیم تا از سوراخ ۵۷، دوباره گزیده نشویم و دمکراتهای آمریکا دوباره برایمان «رهبرسازی» نکنند.
اگر براستی دشمن ج.ا هستیم، به هرکس که از دل آن برخاسته، همواره به دیده‌ی شک بنگریم و اعتمادمان را نثارش نکنیم.
‏هرجا درست گفت، حمایت کنیم، ‏هرجا دروغ گفت یا خطا کرد، نکوهش کنیم ‏و از همه مهمتر، هرگز نگذاریم حقوق‌بگیران سیاسیون، با حربه کثیف ⁧ #ترورشخصیت⁩، عرصه نقد و آزادگی را تنگ کنند و حق آزادی بیان را از ما بگیرند. آنها فرزندان همان هایند که خمینی را در ماه دیدند.

راه آزادی تنها همین ست:
‏-نقد صریح سیاسیون
‏-مردمِ پرسشگر
‏-سیاسیون پاسخگو

‏بدرود
‏پاینده ایران
bottom of page