در پنجم مارس سال میلادی جاری آقای فرداد فرحزاد، مجری شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال گفتگویی داشت با علیرضا کیانی، عضو حزب نوپای «ایران نوین» که نام خود را از روی حزبی قدیمی با همین عنوان برداشته است. فرنامه (عنوان) این گفتگو، جملهای بود پرسشی با این درونمایه: «گرایش راست افراطی اطرافیان شاهزاده رضا پهلوی به نفع پادشاهیخواهی است یا به ضرر آن؟»[1].
در این جستار تلاش ما بر آن است که سوای سوگیریهای سیاسی، با اشاره به اهمیت درک صحیح مفاهیم، پیشینه و تعریف و تاریخچه واژگان چپ و راست در فضای سیاسی، تفاوتها و خصوصیات این دو جناح را بیان کنیم و به این مهم بپردازیم که به اشتباه استفاده کردن از این مفاهیم باعث میشود که سوگیریها و تقسیمبندیهای منطقی و درست در اپوزیسیون جمهوری اسلامی به تدریج و یکی پس از دیگری کارکرد خود را در بین تودههای مردم از دست بدهند.
نتیجه این رویکرد در آیندهای نه چندان دور این خواهد شد که نظریه پردازان نیز مجبور میشوند، برای درک بهتر مردم، مفاهیم را یکی پس از دیگری به روز رسانی کنند و با تغییر کاربری، استراتژیها و شعارها و گفتمان سازیهای جدید، مفهوم تازهای از واژگان سیاسی مطابق با سلیقه رایج میان فعالان سیاسی و رسانهها ارائه دهند. این روند ممکن است تا بدان جا پیش رود که در بازنگری سیر تحول تاریخ معاصر ایران، مخاطب دچار کژفهمی و حتی درک اشتباه شود.
بیش از دو قرن است که واژگان چپ و راست در ادبیات سیاسی جهان وجود دارند و بیگمان نمیتوان برای خوشآمد گروهی خاص و اندک، شیوهای نوین و دلبخواه از مفهوم آنها ارائه داد.
دیرینه مفاهیم چپ و راست که امروزه نقش بسیار ویژهای در تعیین رویکرد و چشمانداز پارمانها و بنیادهای سیاسی جهان ایفا میکنند به اندکی (چند ماه) پیش از انقلاب فرانسه یعنی سال ۱۷۸۹ میلادی میرسند.
در آن هنگام به فرمان لویی شانزدهم، «مجلس ملی فرانسه» بنیان نهاده شد و آغاز به کار کرد.
سلسله مراتب[2] در همبودمان نمایندگان مجلس بدین منوال بود، نمایندگانی که باور داشتند همه ساختارهای سنتی قدرت و زنجیره کهتر و مهتر را نمیتوان و همچنین نمیبایست از بیخ و بن دگرگون کرد، در سمت راست مجلس مینشستند. این نمایندگان سویه راست مجلس فرانسه که بیشتر از هواداران پادشاهی و اشراف سنتی بودند، باور داشتند که این دگرگونیهای بنیادی، به فروپاشی اجتماعی خواهد انجامید.
اما طیف مقابل این مشروطهخواهان (قانونگرایان) اصیل، نمایندگانی بودند که لازمه دگرگونیهای نوین را برچیده شدن زنجیره کهتر و مهتر و فروپاشی نظام سنتگرای فرانسوی میپنداشتند.
این گروه که خود از طیفهای گوناگون بودند، در صندلیهای سمت چپ مجلس مینشستند.
یکی از تندروترین شاخههای طیف چپ ژاکوبنها بودند که روبسپیر رهبرشان شد؛ ماکسیمیلیان فرانسوا ماری ایزیدور دو روبِسپیر که بعدتر در شورشهای منجر به سقوط پادشاهی فرانسه در دهم ماه اوت ۱۷۹۲ و تشکیل کنوانسیون ملی، نقش مهمی ایفا نمود.
فشار چپگرایان به ویژه ژاکوبنها در فرانسه، بر طبقه اشراف سنتی چیره گشت و آنها توانستند نظام پادشاهی مشروطه را در آن کشور پایان دهند، لویی شانزدهم و همسرش را در خانه زندانی کردند و پس از خلع از مقام سلطنت و اعلام جمهوری، گردن زدند.
ناگفته نماند که این حرکتهای افراطی چپهای فرانسوی از همان آغاز بلوای انقلاب، منتقدانی داشت که از جمله میتوان به نام ادموند برک اشاره کرد.
ادموند برک برخاسته از مکتب لیبرالیسم، نماینده محافظهکار در پارلمان بریتانیا و از ایرلند بود.
وی علاوه بر شهرت سیاسیاش به سبب مطالعات فلسفی که داشت، از اندیشمندان و روشنفکران بزرگ دوره خویش به شمار میآمد. این سیاستمدار-فیلسوف انگلیسی-ایرلندی از راه دور پیشامدهای انقلاب فرانسه را دنبال میکرد و حتی پیش از اعدام لویی شانزدهم، در همان ماههای آغازین انقلاب فرانسه که همگان تنها به ظاهر فریبنده این ویرانی در فرانسه مینگریستند و بسیاری انقلاب فرانسه را پیشدرآمد آزادی بشریت میدانستند، کتابچه کوتاهی در نقد انقلاب فرانسه نوشت. ادموند برک پیشبینی کرد که انقلاب فرانسه به فاجعه خواهد انجامید، چون چپها بویژه ژاکوبنها در راس این نظام جدید، دست بالا را دارند و از آنجایی که دیدگاه کلیشان این است که باید همه ساختارهای سنتی قدرت را در جامعه در هم شکست و از نو تعریف نمود، این امر به فروپاشی نظام سیاسی و اجتماعی فرانسه میانجامد و در عمل همین نیز شد. انقلابیون چپگرای فرانسه به گردن زدن شاه و سپس ملکه نیز بسنده نکردند. آنها کلیساها را به طویله تغییر کاربری دادند. چارپایان را در کلیساهای کاتولیک میبستند و شکم کشیشان و راهبگان را میدریدند. حتی یک «تقویم انقلابی» ساختند و نام ماههای سال را نیز تغییر دادند؛ چون به نظرشان تقویم فرانسه زیادی مسیحی بود و با نظام پادشاهی این کشور پیوند داشت!
با برپایی جمهوری و اعلام آن هم، فرانسه روی آرامش به خود ندید. دولت جمهوری انقلابی دوره ترمیدور را راه انداخت. نخست اعدام «ضدانقلابهای طاغوتی» آغاز شد. اما پس از چند ماه آن نیز نتوانست عطش دگرگونیطلبان سنتشکن چپ را سیراب کند. آنها بزرگترین شیمیدان جهان در آن عصر، یعنی آنتوان لاووازیه را به جرم ضدانقلاب بودن، اعدام کردند و سرانجام کار به جایی رسید که انقلاب فرانسه فرزندان خودش را نیز بلعید و روبسپیر اعدام شد.
جمهوری اول فرانسه فروپاشید و فرانسویها برای جلوگیری از فروپاشی کامل کشور، ناچار شدند به سلطه ناپلئون که از پادشاهی لویی شانزدهم به مراتب مطلقهتر و خودش نیز جنگطلبتر از لویی شانزدهم بود، تن در دهند.
با نگاه کوتاهی که به تاریخ دویست و چند ساله از پیدایش چپ و راست، و ساختارهای سلسله مراتبی برآمده از این دو مفهوم سیاسی میاندازیم، درمیابیم، از روز نخستینی که این دو اصطلاح بنیادین سیاسی ساخته شدهاند تا به امروز، چپ همواررویکردی رادیکالتر در بهم ریختن و بازتعریف همه ساختارهای سنتی قدرت و آداب و رسوم همبودمان (جامعه) دارد. از سوی دیگر جریان راست در این زمینه، محافظهکارتر است و نگران است که شکستن همه ساختارها به فروپاشی اجتماعی بیانجامد.
حال با این دیباچه دوباره بازمیگردیم به گفتگوی تلویزیون ایران اینترنشنال با فعال سیاسی، علیرضا کیانی.
بر مخاطبان و دنبالکنندگان جامعه سیاسی ایران پوشیده نیست که امروز منظور از «اطرفیان شاهزاده» که توسط رسانهها به صورت یک واژگان کلی، بدون ذکر نام مشخصی از افراد یا سازمانی خاص به کار برده میشود، اعضا و یا نزدیکان سازمان نوفدی، به مدیریت آقای سعید گنجی هستند. این سازمان که به تازگی به صورت بلندگوی غیررسمی پادشاهیخواهان و بویژه طرفداران اعلیحضرت شاهزاده رضا پهلوی در رسانهها مطرح میشود، اتفاقا برخلاف ادعای مطرح شده در رسانه مزبور و رسانههای مشابه، نه تنها به جریان راست افراطی تعلق ندارد بلکه با نگاهی کوتاه به پیشینه و عملکرد چند ساله و روابط آن و افراد نزدیکش در عرصه سیاست، به راحتی میتوان دریافت که حتی تابع جریان فکری راست محافظهکار (کانسرواتیو) نیز نمیباشد.
خط مشی نوفدی: پرهیز از راستگرایی تا دقیقه نود
آنچه که مرور عملی عملکرد نوفدی و نیز سابقه کارگذاران پیشین و اکنون این سازمان نمایان میکند، چپگرایی آشکار و نهان در عملکرد رهبران٫ اعضا و کار گزاراناش در سالهای اخیر و نیز سالیان دور می باشد. به عنوان نمونه سازمان نوفدی بارها تلاش کرده است که به دولت بایدن نزدیک شود و نیز در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۰، بدون دریافت هیچ قول مشخصی٫ و با وجود نشانههای نگران کننده زیادی که سندی بر مماشات آینده این دولت با دشمن ایرانیان یعنی جمهوری اسلامی بود، به حمایت از انتخاب بایدن برخاست و ایرانیانی که با نوفدی هم نظر نبودند را کوتاه نظر و ناآگاه به دنیای سیاست خطاب کرد[3].
در آن دوران همچنین نوفدی آشکارا تلاش در پشتیبانی و نزدیکی به افرادی داشت که به طور مشخص از بایدن حمایت می کردند، افرادی مانند مریم معمار صادقی[4].
این سازمان حتی وقتی تلاش به همکاری و نزدیکی با سیاستمداران جمهوریخواه را دارد، برتری دادنش به نزدیکی با سیاستمداران جمهوریخواهی است که خود را میانهرو میدانند و در زمانی مخالف ترامپ بودهاند.
این سیاستمداران که به عنوان Establishment یا RINO (Republican in Name Only)
شناخته میشوند، با وجود اینکه ادعای راستگرایی دارند٫ در نهشتگان (موقعیتهای) حساس و تصمیمات مهم٫ سابقه مسامحه یا حتی خنجر زدن از پشت به رایدهندگان راستگرا را دارند. نمونه بارز آن سناتور فقید ایالت آریزونا، آقای جان مککین میباشد.[5]
همچنین میتوان در این راستا به ارتباطات میان سازمان نوفدی و کوین مک کارتی، سیاستمدار راینو آمریکایی اشاره کرد[6].
با برشمردن این موارد و واکاوی بیشتر در ارتباطات نوفدی با سیاستمداران و قانونگذاران آمریکایی، این امر آشکار میگردد که سازمان نوفدی همواره، از سیاستمدارانی که به عنوان راستگرایان اصیل (یا به قول مطبوعات جریان اصلی راست افراطی) شناخته میشوند، رویگردان بوده است.
سابقه افراد نزدیک به نوفدی در سپهر سیاسی ایران
اما با نگاهی کوتاه به پیشینه افرادی که با پشتیبانی نوفدی به صورت مشاوران غیررسمی شاهزاده در حال حاضر فعال هستند، میتوان دریافت که عملکرد آنها نیز دستکمی از سیاستمداران راینو آمریکایی زیر چتر حمایتی این سازمان ندارد؛ افرادی مانند سعید قاسمینژاد٫ امیرحسین اعتمادی بزرگ٫ علیرضا کیانی٫ و دیگر کارگزارانشان که با حمایت نوفدی به شاهزاده نزدیک شدهاند، پیشینه فعالیتهای سیاسیشان ربطی به اندیشهها و کنشهای راستگرایانه ندارد. برخی از آنها (مانند علیرضا کیانی) به طور مشخص در جریان انتخابات ۲۰۲۰ به حمایت از افرادی مانند خانم مریم معمار صادقی که از منتقدان پرزیدنت ترامپ و حامی سرسخت بایدن بود، پرداختند.
هر چند که گونهی آن حمایتها نه از دیدگاه ایدئولوژیک٫ بلکه بیشتر با انگیزههای کوتاه مدتتر و ارزانی مانند دریافت فاند و شرکت در پروژههای فاندی دولت امریکا بود
این افراد از ثبات سیاسی لازم برای اینکه جزوی از جریان چپ یا راست شناخته شوند٫ برخوردار نیستند و نوع وفاداریشان به جریانهای سیاسی بیشتر به انگیزه های کوتاه مدت مالی و سودهای شخصی گره خورده تا توانایی و آمادگی لازم برای پرداخت هزینه برای آنچه راه درست می پندارند.
نگاهی به سابقه این افراد نیز نشان می دهد که وانگهی آنها زمانی عضوی از چپگراترین گروههای سپهر سیاسی ایران بودند. خاستگاههای سیاسی ایشان دفتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه بوده؛ نهادی که میراثدار دانشجویان پیرو خط امام و گروگانگیران سفارت آمریکا و پیشروان مبارزه با امپریالیسم است.
دررقابتهای درونگروهی طرفداران جمهوری اسلامی، این افراد تا زمانی که در ایران زندگی میکردند، خود از مدافعان و نزدیک به جناح چپ جمهوری اسلامی (اصلاحطلبان) بودهاند.
خواننده آگاه و بیننده بیطرف بیگمان با نگاهی بر پیشینه و روند عملکرد افرادی که وابسته به سازمان نوفدی میباشند، به درستی درخواهد یافت که مرام و کنش خواندگان به تلویزیون ایران اینترنشنال به عنوان پادشاهیخواه چه زمانی که در چارچوبهای تعریف شده جمهوری اسلامی٫ در ایران فعالیت میکردند و چه فعالیتهای چند ساله اخیرشان، حتی در تعاریف گرایش سیاسی راست میانه (کانسرواتیو) نمیگنجد، چه رسد به آنچه فرداد فرحزاد، مجری ایران اینترنشنال به آنها نسبت میدهد؛ یعنی راست افراطی!
[2] hierarchy
Commentaires