بيانيه سازمان ليبرتی، در بررسی مسئوليت گريزی و استانداردهای دوگانه و رقابتهای ناهنجار برای دريافت کمکهای مادی و ارتباطاتی
سازمان ليبرتی اينگونه رويکرد را ريشه ناکارآمدی اپوزيسيون میداند، بويژه درطیف سرنوشتساز و مهم ايرانگرا که همه اميدها به آن است!
در روزهای گذشته، فايل آوايی آقای عبدالله مهتدی، رهبر حزب جدايیخواه کومله، درباره « منشور همبستگی» (مشهور به منشور جرج تاون) جنجال و تنش فراوانی در فضای اپوزيسيون برونکشوری برانگيخته است. گفتار عبدالله مهتدی و مطالب آشکار شده از سوی وی، به بررسی و آسيبشناسی دوباره منشور جرج تاون و نيز به درگيری و فرسايش نوين ميان گروههای گوناگون انجاميده است.
برخی از اين درگيری ها به سطحی فروپايه، در حد ستيزهای توييتری و گاه دشنامگويی فرو کاسته شده است. از جمله در پی ادعای آقای « نويد محبی» از مديران سازمان نوفدی، مبنی بر اينکه خانم علينژاد گويا آقای اميرحسين اعتمادی را تهديد به قتل کرده است (به گفته محبی: «تو بايد کشته بشی»)، پيکاری توييتری ميان آقای محبی و پشتيبانان خانم علينژاد در گرفته است (۱)
ادعاهای مطرح شده از سوی « مدير ارتباطات سياسی نوفدی»، مبنی بر تهديد آقای اميرحسين اعتمادی از سوی خانم علينژاد، نگاه بيننده را متوجه يک فرايند ژرف تر و مهم تر می نمايد، که بررسی درست آن برای کنشگر سياسی اپوزيسيون (و يا هر ايرانی دلسوز برای پيشرفت سطح رفتار سياسی هم ميهنان) بسيار کارگشا و بهبودبخش می تواند بود. زيرا مخاطبان آگاه اين رويدادها به ياد دارند که برخورد سازمان نوفدی و نزديکان کاری ايشان، پيش از اين، با خانم علينژاد سراسر بر پايه دوستی و همکاری بوده است!
بازنگری و بررسی تغيير رويکرد سازمان نوفدی درباره خانم علينژاد، و در اين راستا تغيير مسير آقای نويد محبی در ماه های گذشته، يک چرخش صد و هشتاد درجهای را هويدا می سازد، که به خودی خود نمود از کمبود بررسی پيشين آنان و تصميم های شتاب زده و فرصت جويانه می دهد که شوربختانه نزد بسياری از هم ميهنان سياست ورز ما پديدهای جا افتاده و نهادينه است.
اما آنچه شايد از خود امر کمبود شناخت و ارزيابیِ درست بغرنج تر باشد، شيوه برخورد با اشتباهات خويش است، که نشان از استانداردهای دوگانه و مسئوليتگريزی دارد!
به رغم سالها کارنامه پراشتباه و مواضع غير ملی خانم علينژاد (البته در کنار کوشش های ايشان در راستای گسترش آزادی حجاب)، که آسيبهای کاری بر جنبش ملی مردم ايران فرود آورده است، جناب محبی و سازمان نوفدی سالها از پشتيبانان سرسخت خانم علينژاد بودند.
اين سرسختی در اشتباه تا بدانجا می رفت که حتی با برچسبهايی همچون « تفرقهافکن»، « سايبری»، يا « عامل جمهوری اسلامی» کوشش می شد تا هرگونه انتقاد و سنجش کژروی های خانم علينژاد را خاموش کنند. نمونه آشکاری از اين رويکرد در ماه دسامبر سال ۲۰۲۱ روی داد، زمانی که سازمان ليبرتی در بيانيه ای مستدل، به نقد منطقی از برخی مواضع خانم علينژاد پرداخت.(۲)
در آن بيانيه، سازمان ليبرتی ادعای نادرست خانم علينژاد مبنی بر ربات بودن کاربران ايرانی هوادار پرزيدنت ترامپ و درخواست حذف و سانسور آنان از شبکههای اجتماعی، به دست شرکتهای بزرگ تکنولوژی (بيگتک) را، مورد انتقاد نهاد. درهمان زمان (دسامبر ۲۰۲۱) کارگزاران وابسته به سازمان نوفدی، در کارزاری هدفمند - جهت سرکوب و به کنار راندن اعضای سازمان ليبرتی و پشتيبانی از دروغها و درخواست های آزادی شکن خانم علينژاد -شرکت کردند.(۳)
شخص آقای نويد محبی در آن زمان سازمان ليبرتی را به کج فهمی و عدم صداقت متهم کرد.(۴)
چند هفته پس از آن، آقای نويد محبی در پاسخ به نقد خانم ميترا جشنی، از مشاوران ليبرتی، دوباره بيانيه سازمان ليبرتی در انتقاد از خانم علينژاد را « دروغ» و « ديوانگی» خواند. فراتر آنکه از کناره جويی دو تن از مشاوران پيشين ليبرتی اظهار خرسندی کرد.(۵) شگفت آنکه اين دو رايزن از برای فشارهايی کناره جستند، که هم انديشان خود جناب محبی و نزديکان خانم علی نژاد پديد آورده بودند. در آنزمان تا اين اندازه نوفدی و کارگزاراناش به همکاری با خانم علينژاد باور داشته و با خشم و عصبيت به منتقدين ايشان می تاختند.
پشتيبانی سازمانيافته و پايدار سازمان نوفدی از خانم علينژاد به اين چند مورد محدود نمیشود. نوفدی و برخی از افراد بسيار نزديک به اين سازمان، مانند آقای « اميرحسين اعتمادی»، تا همين چند ماه پيش برای پاسداشت از خانم علينژاد در برابر انتقادات، به منتقدان خانم علينژاد پيوسته انگ امنيتی میزدند و در مواردی با توجيه «پرهيز از تفرقه» در پی حذف منتقدانِ آنگونه « اتحاد»های فرصتجويانه و سست بنياد بودند.(۶)
پس از انتشار بيانيه انتقادی ليبرتی از کنش خانم علينژاد (دسامبر ۲۰۲۱)، جناب اميرحسين اعتمادی افراد سازمان ليبرتی را با فرومايه ترين واژگان در فضای مجازی لگدمال کرده و آنان را « اوباش» و « جرثومه» خواند.(۷)
کسانی که در آن زمان کمترين نقد بنيادی و منطقی از خانم علينژاد و يارانش را، با برچسب « تفرقه افکن» و «دستنشانده رژيم» تحقير میکردند، امروز نيز آمادگی پذيرفتن کوچکترين مسئوليتی در برابر اشتباهات آشکار پيشين خويش را نشان نمی دهند. آنچه می انجامد تنها آن است که در سرآمد وجدان گريزی، اکنون با تغيير جهت باد، بادبانها را چرخانده و خود به تندترين انتقادات از خانم علينژاد میپردازند. اينگونه چرخشهای فرصتجويانه، البته که تنها به رويکردهای مربوط به خانم علينژاد محدود نمیشود.
نمونه مهم ديگر، برخورد با شبکه تلويزيونی « ايران اينترنشنال» می باشد. چند روز پيش، آقای اميرحسين اعتمادی خبرنگاران شبکه « ايران اينترنشنال» را در رويکردی تند و صريح تروريست خواند.(8) البته در اينجا درست و بجا می بود، اگر که ايشان افزون بر نکوهش کنونی رفتار ضدملی شبکه ايران اينترنشنال ( از جمله پشتيبانی آن در نهادينه سازی نيروهایهای تجزيهطلب)، در زمينه های زير نيز روشنگری می نمودند :
يک) در پنج سال گذشته، چه مبالغی از شبکه ايران اينترنشنال - چه آشکارا و چه پنهان - دريافت کردهاند؟ آيا ايشان دريافت پيشين پول از شبکهای، که خود آن را اکنون تروريستی میخوانند، درست میدانند يا نه؟ آيا رفتار جناب اعتمادی در آنزمان شتابزده و سودجويانه نبوده است؟
دو) در گذار سال های گذشته، برای استخدام چند تن از همراهان و ياران خود در شبکه ايران اينترنشنال پا در ميان گذاشتهاند؟
سه) بنا بر چه ارتباطات و سازوکاری، چند سال پيش با مديران اين شبکه به طور پنهانی تماس گرفتند تا رقبای سياسی خود را از حضور در اين شبکه حذف و سانسور نمايند (٩)؟ آيا اين روند رفتاری، آن هم در ارتباط با آن کانال تلويزيونی، منشی باز فرصت جويانه و بدور از اصول وجدانی نيست؟
ما بر اين باوريم، تا زمانی که کنشگران و سازمانهای سياسی در برابر تصميم های اشتباه پيشين خويش - که البته اشتباه امری انسانی است - مسئوليت نپذيرند، محال است بتوانند خط مشی و تصميمات درستی را در آينده پيشه کنند. تجربه نشان میدهد که نپذيرفتن مسئوليت، نداشتن بنيادهای استوار تصميمی و رفتاری، و پيروی از استانداردهای دوگانه به ادامه و يا تکرار اشتباهات پيشين ميانجامد.
اينجاست که میبينيم سازمان نوفدی اگرچه از پشتيبانی خانم علينژاد(۱۰) اکنون دست کشيده است، و بیگمان اين تغيير موضع به خودی خود درست و ستودنی است، شوربختانه هنوز به همکاری و همنشينی با افرادی میپردازد که کارنامهای نکوهيده - همچون پيشينه همکاری با ناياک و سازمانهای همسو با ناياک را - دارند! نمونهای از اين همنشينیها حضور آقای « کامران خوانسارنيا»، يکی ديگر از مديران سازمان نوفدی، در همايشی با حضور و همراهی « جيسون رضاييان» در هفتههای اخير بوده است.(۱۱)
سازمان ليبرتی ضمن محکوم کردن اقدام خانم علينژاد در تخريب شخصيت و حتی گاه تهديد جانی افراد (چه خودآگاه و چه از روی خشم های ناگهانی که گاه و بيگاه از ايشان و همکاران ايشان سرمی زند)، به سازمان نوفدی و کارگزاران آن، دوستانه و با نگاه ايران گرايانه پيشنهاد میکند که هميشه پيش از تغيير آشکار مواضع خويش، نخست درباره روش و کارکرد پيشين خويش بررسی های وجدانی و منطقی به انجام رسانده و برايند آنرا با افکار عمومی در ميان بگذارند – به ويژه رو به گستره نيروهای ايرانگرا که به هر روی و از هر طيف آن خواهان کاميابی نوفدی و سازمان های ملی نزديک به آن می باشند.
سازمان ليبرتی مسئوليتناپذيری و نبود بررسی های وجدانی و منطقی از اشتباهات پيشين خويش را ريشه بسياری از ناکامیها و ناکارآمدی های اپوزيسيون جمهوری اسلامی میداند و بر اين باور است که اين شيوه رفتاری يکی از کاستی های ژرف جامعه ما میباشد که شوربختانه پس از فتنه ۵۷ و گسترش نگاه و منش اسلامگرايانه و لگدمال گشتن فرهنگ و جهان بينی ايرانی، در سپهر سياسی ايران فراگيرتر نيز شده است.
در راستای همين ارتباط درونیِ اين کاستی های رفتاری با نگاه و منش اسلامی، بويژه شاخه اصلاح طلب جمهوری اسلامی در گسترش اين فرهنگ زننده و ضدايرانی نقش بزرگی داشته است؛ فرهنگی که به جای پذيرش مسئوليت و نگاه وجدانی در اشتباهات، به زبان ساده « دست پيش را میگيرد که پس نيافتد» و میکوشد با انتقادات تند و تيز از اشتباهاتی، که خود نقش آشکار در آن داشته، از بار مسئوليت و پاسخوری بگريزد.
اميد است که همه نيروهای ايرانگرا بتوانند با همکاری منطقی و انتقاد درست و متناسب از يکديگر در بستر نيروهای ملی و ايراندوست، منشی نوين و کامياب را نهادينه سازند. اين منش نوين راه پيروزی و بازپسگيری ميهن از اهريمن را تازه هموار خواهد ساخت.
پاينده ايران
(۱)
(۲)
(۳)
(۴)
(۵)
(۶)
(۷)
(۸)
(۹)
(۱۰)
(۱۱)
コメント