top of page

بیانیه بنیاد فرشگرد درباره منشور همبستگی و ایجاد دلسردی گسترده میان ایرانیان


بنیاد فرشگرد با تاسف عمیق، نگرانی خود را از محتوا و حواشی آنچه که به نام منشور همبستگی یا «منشور مهسا» منتشر شده ابراز می کند. محتوای این منشور از دید این نهاد دارای اشکالات بنیادی می‌باشد که اصلاح آن بسیار دشوار است. بسیاری از افراد ایران‌دوست٫ ملی‌گرا، مشروطه‌خواه و پادشاهیخواه واکنشی بسیار منفی و انتقادی به این منشور داشته‌اند. گستره این واکنشها وسیع و دامنه‌دار بوده است که از خشم تا دلسردی و ناامیدی و نیز انتقادات تند به افراد و گروههایی که از وجهه و سرمایه مردمی شاهزاده رضا پهلوی سوءاستفاده کرده‌اند را در بر می‌گیرد.

موضع و دیدگاه بنیاد فرشگرد نیز مانند بسیاری از این هموطنان ایراندوست حاوی انتقادات بزرگی به محتوا و روند انتشار و تبلیغات این منشور می‌باشد اما به تکرارآنها دراینجا نخواهیم پرداخت. آنچه در این بیانیه به آن می‌پردازیم در سه محور می‌گنجند:

۱- نقش مخرب این منشور در به سردی کشاندن جنبش قهرمانانه اخیر مردم ایران
۲- اشتباهات استراتژیک چند ماه اخیر برخی گروهها در واکنش به شرایط بین المللی کشورمان

۳- نقش غیر سازنده و اشتباهات برخی مشاوران شاهزاده و گروههایی مانند نوفدی در ایجاد وضع موجود



۱- نقش مخرب این منشور در به سردی کشیدن جنبش قهرمانانه اخیر مردم کشورمان:
اشتباهات فراوان در فرم و محتوای این منشورمی‌تواند به انفعال و خاموشی جنبش قهرمانانه مردم کشورمان بیانجامد. برای نمونه باید به نقش احزاب کمونیست قومگرا، با سابقه ترور و تجزیه‌طلبی مسلحانه و ایدئولوژی فاشیستی قومگرایانه، در ویرایش نهایی متن این منشور اشاره کرد. زبان و ادبیاتی که جنبش ملی مردم ایران در به دست آوردن حقوق فردی و طبیعی خود را به احزاب پیرو ایدئولوژی‌های چپگرایانه و مارکسیستی تمامیت‌خواه و نژادپرستانه گره می‌زند، قطعا به سود هیچ گروه یا قومی از مردم ایران نمی‌باشد؛ بویژه که بسیاری از این احزاب قومگرا و شبه‌تجزیه‌طلب کارنامه سیاهی در کشتار مردم ایران دارند، به عنوان نمونه کشتارهای حزب کومله و دموکرات کردستان و قربانی کردن هموطنان کرد ما در جنگ‌های بین این احزاب مارکسیست.

سالیان سال است که جمهوری اسلامی به دروغ می‌کوشد که هر گونه انتقاد از خویش را به دشمنی با مردم و کشور ایران تقلیل دهد و مخالفان خود را مخالفان تمامیت ارضی کشور بنامد. یکی از خطوط امنیتی جمهوری اسلامی برای دلسرد کردن مردم ایران از براندازی این است که براندازی خود را مترادف با تجزیه کشور جا بیاندازد. امتیاز دادن به ایران‌ستیزان و کسانی که بابت گذشته سراسر خطای خود دستکم یک عذرخواهی صاف و ساده نیز نکرده‌اند، اشتباهی استراتژیک و در این شرایط، هدیه‌ای به جمهوری اسلامی می‌باشد. باج دادن به افراد و گروه‌هایی که به پرچم ملی شیروخورشید باور ندارند و از گفتن عبارت «ملت ایران» عارشان می‌آید و ایران را کشوری چندملیتی می‌خوانند و همواره از «ملت‌های محصور در جغرافیای ایران» و «حق تعیین سرنوشت برای ملت‌های ایران» سخن می‌رانند، چه حاصلی جز دلسردی و تفرقه‌افکنی میان ملت ایران دارد؟ این گروه‌های مارکسیست و شبه‌تجزیه‌طلب در همان استان‌ها و اقوام محلی خود نیز وزنی ندارند. برای مثال، کردهای ایران کی و کجا به احزابی همچون کومله و حزب دموکرات و پژاک وکالت داده‌اند که سخنگوی‌شان باشند؟ آیا کارنامه احزاب مشابه‌شان در اقلیم کردستان عراق چیزی جز قبیله‌گرایی و فساد روزافزون و حکومت طایفه‌ای و موج گسترده جوانان پناهنده به اروپا به بار آورده‌ است که همان نسخه‌ها را برای ایران تجویز می‌کنند؟

چندپاره کردن مردم کشورمان تحت عنوان «اتنیکها» و ملیتها و عبارات مشابه، در عمل بازی کردن در زمین جمهوری اسلامی و نوعی گل به خودی محسوب می شود.

چنین اشتباهات مهلکی می تواند به خاموشی و دلسردی بخش بزرگی از جامعه ایران بیانجامد که هویت خویش را در احزاب کمونیستی و تمامیتخواه و نژادپرست نمی بیند.

۲- اشتباهات استراتژیک چند ماه اخیر برخی گروهها در واکنش به شرایط بین المللی کشورمان

چنانکه می‌دانید، در سالهای اخیر بخش بزرگی از سیاستمداران اروپایی و امریکایی چپگرا و گلوبالیست خواهان نزدیکی و حمایت غرب از جمهوری اسلامی بوده‌اند. این خط حتی در یکی دو سال نخست دولت بایدن نیز ادامه داشت. با حمله روسیه به اوکراین و آرایش جدید نیروهای بین المللی، برخی از نیروهای سیاسی چپگرا به ناگهان یادشان افتاد که باید دلواپس مردم ایران باشند. قطعا فراگیر شدن حمایت از جنبش مردمی و آزادیخواهانه کشورمان در میان احزاب چپ و راست غربی امر فرخنده‌ای می‌باشد. اما این حمایت تنها وقتی ارزشمند خواهد بود که بخشی از یک تغییر استراتژیک در میان سیاستمداران چپگرای غربی باشد، و هدف آن چیزی فراتر از ایجاد فشار کوتاه مدت بر روسیه برای خاتمه بخشیدن به جنگ اوکراین را در بر گیرد. بسیاری از این سیاستمداران غربی چپگرا تاکنون بابت حمایتهای پیشین خود از برجام و نزدیکی با جمهوری اسلامی هیچگونه موضع شفافی نگرفته‌اند؛ از آن بدتر، همچنان به باج دادن و مغازله با جمهوری اسلامی ادامه می‌دهند. اما اشتباه استراتژیک برخی از گروههای اپوزیسیون آنجاست که به طمع «جلب حمایت به هر قیمت»، به این سیاستمداران چپگرای غربی هیچگونه فشاری برای عذرخواهی یا حداقل اقرار به اشتباه خویش وارد نکرده و نمی‌کنند.

درواقع شیفتگی برخی از گروههای سیاسی نسبت به ایدئولوژی چپگرا-گلوبالیست و سیاست‌های حزب دموکرات، موجب شده که هیچگونه تعهد یا امتیاز شفافی از این سیاستمداران نگیرند و درعمل دست این سیاستمداران را برای سازش دوباره با جمهوری اسلامی، بویژه در صورت خاتمه یافتن جنگ اوکراین، باز گذاشته‌اند.

برخی از این چهره‌ها که در قامت سلبریتی، خبرنگار رسانه‌های دولتی غربی، و یا فعال سیاسی فاندبگیر مشغول هستند در وافع نقش مبلغ و‌ ارگان روابط عمومی احزاب چپگرای غربی را در جامعه ایرانیان مقیم اروپا و امریکا بازی می‌کنند، در قبال این خوش خدمتی به چپگرایان غربی، از انواع و اقسام رانت و تریبون رسانه‌ای و چهره شدن و فاند و غیره بهره می‌برند، بی‌آنکه در عمل تعهد جدی به مبارزات مردم علیه فرقه تبهکار جمهوری اسلامی نشان دهند.

این قبیل افراد از شناخت خواسته های مردم ایران عاجز و حتی به آن بی‌علاقه‌اند. مخاطب اصلی‌شان همان حبابی است که در آن می‌زیند، یعنی الیت ثروتمند چپ غربی. از اینرو می‌‌کوشند مبارزات مردم ایران را به زور تبلیغات و پروپاگاندا در چارچوب مارکسیسم فرهنگی و سیاست‌های هویتگرایانه غربی باب طبع همان حباب چپ غربی تعریف کنند، و خواسته یا ناخواسته موجب دلسردی بیشتر مردم ایران شده و می‌شوند. مثال بارز این عملکرد، در تجمع اعتراضی برلین در ماه اکتبر سال ۲۰۲۲ اتفاق افتاد. در این تجمع، نماد ملی ایران یعنی پرچم شیر و خورشید را حذف کردند، به تجزیه‌طلبان آشکارا تریبون دادند و پیام‌های‌شان را خواندند، و به شخصی که ادعا می‌کرد دگرباش جنسی است اما سابقه آزار جنسی زنان را داشت تریبون دادند. طبیعتا اجازه سخنرانی به ایرانگرایان داده نشد.

درست در همین بستر ایدئولوژیک، اصرار دارند به انقلاب ملی ایران که همه ایرانیان از زن و مرد در آن شرکت دارند و فداکاری می‌کنند، رنگ جنسیتی بزنند و آن را انقلاب زنانه بخوانند، علیرغم آنکه به گواه آمار، بیش از هشتاد درصد جاویدنامان جانباخته در این انقلاب ملی مردان بوده‌اند، و هدف انقلاب نیز تنها و تنها حقوق زنان نیست. به واقع انقلابی ملی است برای باز پس‌گیری ایران از چنگال فرقه تبهکار اشغالگر و البته موجب احقاق حقوق زنان ایرانی نیز خواهد شد. توجیه‌شان آنست که این نامگذاری جعلی را رسانه‌ها و ذائقه چپ غربی بیشتر می‌پسندد و صدای مردم ایران بیشتر شنیده خواهد شد. از باورمندان به این توجیه باید پرسید که اگر ذائقه چپ غربی و امثال هانری لوی قومگرایی و هویت‌سازی اتنیکی و بالکانیزه کردن را در ایران بپسندند که می‌پسندند، آیا به دنبال این سیاست‌ها نیز خواهند رفت؟

بازندگان اصلی این بازی خطرناک مردم ایران می باشند که بار دیگر وجه‌‌المصالحه احزاب چپ غربی قرار می‌گیرند، بی‌آنکه این احزاب تعهد جدی برای حمایت از مردم ایران یا فشارعلیه جمهوری اسلامی داشته باشند. حضور چنین افراد و گرایش‌هایی در میان حامیان و امضاکنندگان منشورهمبستگی موجب نگرانی و دلسردی بیشتر مردم کشورمان خواهد شد.


۳- نقش غیر سازنده و اشتباهات برخی مشاوران شاهزاده و گروههایی مانند نوفدی در ایجاد وضع موجود


ما شاهزاده رضا پهلوی را دارای جایگاهی والاتر از گروهها و احزاب سیاسی می‌دانیم و کمال احترام را برای ایشان و جایگاه‌شان قائل می‌باشیم.

همزمان، لازم می‌دانیم از عملکرد برخی از افراد و گروه‌های مشاورشان در پیدایش وضع موجود و ایجاد دلسردی در میان مردم ایران نیز انتقادات لازم را ابراز کنیم و این افراد و گروهها را پاسخگو نماییم. به هنگام پاسخگو کردن و انتقاد از عملکرد افراد و گروههایی که خود را با عنوان مشاوران شاهزاده می‌خوانند، بجاست که همگی صریح و جدی باشیم و خودسانسوری نکنیم و اجازه ندهیم افرادی از سر اغراض یا منافع شخصی، به شاهزاده رضا پهلوی که سرمایه ملی ایرانیان هستند، لطمه بزنند. همچنین، از افراد و گروههایی که خود را در جایگاه مشاوران شاهزاده می‌بینند، انتظار می‌رود که تاب انتقادپذیری داشته باشند و بابت عملکرد چند ساله خود و نقش خود در ایجاد این موقعیت دشوار برای شاهزاده پاسخگو باشند.

به طور مشخص، سازمان نوفدی (اتحادیه ملی برای دموکراسی در ایران) در این میان نقش پررنگی دارد و بجاست که درباره این منشور و حواشی آن، پاسخگو و مسئول باشد. برخی از سلبریتی‌های امضا کننده منشور همبستگی دارای سمت رسمی یا ارتباطات نزدیک با سازمان نوفدی می‌باشند.

آنچه که در سالهای اخیر از نوفدی دیده‌ایم، ما را نسبت به درایت سیاسی این گروه بسیار نگران کرده و می‌کند. از یکسو این گروه موجب شده اشخاصی که زمانی نه چندان دور وابسته به جناح‌هایی از جمهوری اسلامی بوده‌اند، بکوشند تا سابقه ننگین خود را از راه نزدیک شدن به شاهزاده از یادها پاک کنند و از اعتبار شاهزاده برای خود سپری دفاعی درست کنند؛ از سوی دیگر، افراد مرتبط با نوفدی در سالهای اخیر به شیوه‌های گوناگون در پی خاموش کردن و سانسور پادشاهیخواهان، ملی‌گرایان و راستگرایان در صحنه سیاسی بوده‌اند. به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۹ گروه نوفدی به طور مشخص خواستار این بود که صدای بنیاد فرشگرد خاموش شود و افراد پادشاهیخواهی که به عملکرد اعضای پیشین دفتر تحکیم انتقاد می‌کردند، از فرشگرد حذف شوند.
در موردی دیگر، در سال ۲۰۲۰ آقای علیرضا نادر که از مشاوران نوفدی می‌باشند، در نشستی تلفنی نسبت به حمایت برخی از ایرانیان از کاندیداهای راستگرا در انتخابات آمریکا اعتراض داشتند و خواستار قطع این حمایتها شده بودند. به طور خاص آقای علیرضا نادر تقاضا کردند تا از جو بایدن و کامالا هریس انتقادی صورت نگیرد. این درخواستها طبق معمول تحت عنوان اتحاد و یکپارچگی مطرح شد. آنچه پس از انتخاب نامزد مورد حمایت نوفدی در آمریکا اتفاق افتاد و مواضع اشتباه دولت پرزیدنت بایدن در برابر جمهوری اسلامی، نمونه‌ای از غفلت و بی‌توجهی این سازمان به پیامدهای سیاسی حمایت بی چون چرا از حزب دموکرات در آمریکا می‌باشد. شایان ذکر است که موضوع انتقاد ما، مواضع شخصی دکتر علیرضا نادر که از فعالان محترم در صحنه سیاسی اپوزیسیون می‌‌باشند، نیست. تنها می‌خواهیم به سوگیری سازمان نوفدی به سود یک حزب خاص اشاره کنیم. در نمونه‌ای دیگر، در سال‌های ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲، کوچک‌ترین انتقادات مودبانه و مستدل و ملایم پادشاهیخواهان از افرادی نظیر خانم علینژاد، از سوی وابستگان نوفدی با تکفیر و برچسب تفرقه‌افکن و حتی عامل جمهوری اسلامی روبرو شد. خلاصه آنکه این منشور و نقایص آن از تهی‌گی (خلاء) بیرون نیامده است. نتیجه ناگزیر سال‌ها تلاش برای خاموش کردن صدای ملی‌گرایان و پادشاهیخواهان و پایبند نبودن به آزادی بیان و برچسب «تفرقه‌افکن» و «عامل رژیم» زدن به منتقدان است.

بنیاد فرشگرد
۲۲ اسفندماه ۲۵۸۱ شاهنشاهی (۱۴۰۱ هجری خورشیدی)
bottom of page